سنت خاطرهنویسی در میان بختیاریها به دستنوشتههای حسینقلی خان ایلخانی بازمیگردد. وی برخی از اقدامات و رخدادهای دوران زندگی خود را به اختصار در چند صفحه یادداشت به یادگار گذاشت. بعد از او فرزندانش حاج علیقلی خان، خسرو خان و بیبی مریم، همچنین برخی از نوادگانش، جعفرقلی خان سردار اسعد، علی صالح خان اردوان و... نیز این رویه را ادامه دادند. اسکندرخان عکاشه، میرزا امانالله مدملیل و پژمان بختیاری را نیز باید به جمع این خاطرهنویسان افزود.
این دستنوشتهها اگر چه اطلاعات ارزندهای پیرامون اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان خود ارائه میدهند؛ اما اغلب قاعده بیطرفی را رعایت نکرده و شامل ذم و مدح فراوان هستند که حکایت از آن دارد که زورمندی صاحبان قدرت، دوستیها و دشمنیها، آنها را گرفتار این ملاحظات کرده است.
یکی از این مجموعه دستنوشتهها، خاطرات بیبی مریم بختیاری است که در سال 1382 در 195 صفحه توسط انتشارات آنزان چاپ گردید.
این مجموعه محدود میشود به شرح دوران کودکی و نوجوانی، ازدواج اول و دوم بیبی مریم و برخی حوادث و کشمکشهای مربوط به این دوران است.
وقتی کسی قبلاً در باره بیبی مریم مطالعه کرده باشد و این کتاب را بخواند، ناخودآگاه خواهد گفت این کتاب فقط بخش کوچکی از زندگانی این بیبی معروف بختیاری را بازخوانی میکند و چون خواننده کتاب انتظار داشت کتاب اطلاعات زیادی در اختیار او قرار دهد، با نومیدی به ذهنش خطور خواهد کرد چرا جای آن همه واقعه و رویداد مهم که در دوران زندگی بیبی مریم اتفاق افتاد؛ در این کتاب خالی است؟!
وقتی کسی اقدام به خاطرهنویسی میکند، باید مهمترین رویدادهای زندگیاش را بنویسد. در دوران بلوغ فکری بیبی مریم بزرگترین رخدادها عبارتاند از: انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول، قیام پسرش- قیام عمومی بختیاریها در سال 1308 شمسی- و اعدام جگرگوشهاش (شیرعلی مردان) در سال 1313 شمسی.
وی یکی از عناصری بود که در تشویق مردان بختیاری برای مشارکت در جنبش ملی مشروطهخواهی سهم والایی داشت. در دوران جنگ جهانی اول خانهاش در سورشجان، پناهگاه امن و پذیرای جمع زیادی از رجال سرشناس ایرانی بود که از بیم گزند روس و انگلیس به خاک بختیاری پناهنده شدند. گرایشهای سیاسی، او را از یک سو وارد کشمکش و نزاع با برخی خوانین بختیاری قدرتمند و صاحب منصب کرد و از سوی دیگر به جنگ و مبارزه با اشغالگران روس و انگلیس سوق داد.
ایادی روس و انگلیس خانهاش در اصفهان را غارت و اموالش را مصادره کردند، بعد از پایان جنگ نیز او را تحتالحفظ مجبور کردند در اصفهان خانهنشین گردد.
اما چرا در خاطرات بیبی مریم در باره این وقایع بزرگ و مهم هیچ مطلبی نیست و نیامده، توجیه چیست؟
آیا برای بیبی مریم که به قول «گارثویت» «روحی سرکش و فکری مستقل داست و در تعیین سیاست بختیاری به ویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی داشت»؛ حوادث دوران کودکی و نوجوانیاش، مهمتر و بزرگتر از رخدادهای جنگ جهانی اول بود؟
آیا میتوان پذیرفت که بیبی مریم با آن شخصیت و افکار نسبت به قیام عمومی سال 1308 بختیاریها که پسرش رهبری آن را بر عهده داشت و برای اولین بار همه طوایف بختیاری باهم متحد شده بودند، بیتفاوت بودند و اصلاً توجهی به این قیام نداشتند؟
آیا میتوان باور کرد که بیبی مریم حاضر بود شیطنتهای دوران کودکی و علائق دوران نوجوانی را در خاطراتش بنویسد اما هیچ اشارهای به این قیام اصیل و مردمی که مورد توجه عادیترین و عامیترین فرد بختیاری بود، نکرده و آن را نادیده گرفته باشد؟
آیا میتواند پذیرفت که اعدام فرزند جوان 42 ساله بیبی مریم که همه بختیاریها را داغدار و عزادار کرد، برایش اهمیتی نداشت و هیچ نوشتهای از او در این خصوص برجای نمانده باشد؟
وقتی شخصی از رخدادهای بزرگ در زندگی بیبی مریم مطلع باشد و این کتاب را بخواند، برایش غیرقابلتصور است که بیبی اقدام به نوشتن خاطرات خود کرده اما هیچ اشارهای به این امور و وقایع مهم نداشته است.
مگر میشود کسی خاطره بنویسد اما هر آنچه که انتظار بود در این خاطرات باشد، نبوده و نیست!
پاسخ چیست؟
در خصوص این همه ایراد، ابهام و پرسش پیرامون کتاب «خاطرات بی بی مریم» دو حدس میتوان زد:
1) متن ج...........................................................................................................
2- بخشهای مهمی از دستنوشتههای بیبی مریم حذف، مفقود یا پنهانشده تا بتوان حقایقی را پنهان و از رسوایی برخی جلوگیری شود.
با شناختی که از ناشر کتاب میرود، حدس اول مردود است پس باید حدس دوم درست باشد. بعدها ناشر هم تأیید کرد که خاطرات بخش دومی هم داشته که معلوم نیست بر سر آن چه آمده است.
پرسش اساسی
به راستی چرا؟! و چرا در این یادداشتها و خاطرات هیچ مطلبی از 20 سال پایانی عمر بیبی مریم نیامده و نیست؟
نکته:
شاید به ذهن خطور کند که بیبی مریم در 20 سال پایان عمر ناتوان و از کارافتاده بودند و نتوانستند نگارش خاطرات خود را ادامه دهند.
این فرضیه به طور کامل مردود است زیرا هیچ گزارشی که این گمان را تأیید کند، وجود ندارد. بیبی تا آخرین لحظات عمرش در سلامتی کامل و از توانایی تکلم و نوشتن برخوردار بودند.
اتفاقاً جنب و جوش و تحرک بیبی مریم در 20 ساله پایانی عمرشان بیشتر از دوران جوانی بود. پناه دادن به تعداد زیادی از رجال معروف ایران در خانهاش، شرکت در جنگ علیه روسها در چند نوبت، درگیری و کشمکش با خوانین صاحب منصب، تلاش برای جلب حمایت طوایف بختیاری از پسرش و برقراری اتحاد بین طوایف بختیاری، کوشش فراوان برای نجات پسرش همه در 20 سال پایانی حیات بیبی مریم اتفاق افتاده است و حکایت از آن دارد که از سلامت کامل برخوردار بودهاند.
حقیقت چیست؟
با پرس و جو و پس از بررسیهای زیاد آشکار گردید بخش مهمی از خاطرات بیبی مریم نابود و یا پنهان و مفقود گردیده است!
به جرئت میتوان گفت: با گذشت دهها سال همچنان عزم و ارادهای وجود دارد که علی مردان خان گمنام باقی بماند. این کار در راستای تلاشهای مرموزی است که اشخاصی خاص دقیقاً خواستهاند برخی واقعیتها را در تاریکیهای تاریخ پنهان و حقایق قیام سال 1308 بختیاریها را از نگاهها دور سازند.
هیچگاه نباید از نظر دور داشت که در فاصله سالهای 1302 تا 1313 شمسی ضربههای مهلک و بلاها و مصیبتهای زیادی بر پیکر کهن ایل بختیاری وارد گردید. تخته قاپو و یکجانشینی بدون برنامه، معیشت و معاش بختیاریها را نابود کرد. خلع سلاح، آنها را در مقابل حوادث و کشمکشها آسیبپذیر کرد، تجزیه و فروپاشی ساختار سیاسی و اجتماعی، مرگ معیشت ایلیاتی و زندگی کوچندگی را شتاب بخشید. ایلیاتیها که از اوضاع پیشآمده سخت متضرر شده بودند، چنان در تنگنا قرار گرفتند که لب به اعتراض گشوده و دست به سلاح بردند اما به سختی و با بیرحمی تمام سرکوب و قلع و قم شدند. قحطی، سوءتغذیه، بیماری، فقر و میزان بالای مرگومیر انسانها و دام و احشام آنان را باید بر این فجایع افزود. به یقین میتوان گفت، هیچ برههای از تاریخ، به اندازه این ایام برای بختیاریها دردناکتر و مصیبتبارتر نبوده است.
اما رضاخان بر اوضاع کنترل نمییافت و فائق نمیشد مگر اینکه در میان ایل چهرههای نقابدار و دستهای ناپیدا و مرموزی او را مساعدت داده باشند.
به گمان من بیبی مریم با آن روحیه و افکاری که داشت از این توانایی و سطح تحلیل برخوردار بود که بتواند دوست را از دشمن تشخیص بدهد. او در خاطراتش باید از دسیسهها و فتنهها گفته باشد. در حقیقت بخش مفقودشده خاطرات بیبی مریم را باید «جعبه سیاه» و اسرار ناگفتهای دانست که میتوانست نقاب از چهرهها برداشته و دستهای پنهان را برملا سازد.
بنابراین راز سرنوشت نامعلوم بخش دوم خاطرات بیبی مریم را باید اینچنین توجیه کرد که اشخاصی همواره واهمه داشتهاند که مبادا نقش آنان در همه توطئههای شوم خانمانسوز و مرگآور و مصیبتهایی که بر ایل بختیاری فرود آمده است، برملا گردد.
زمانی تلاش میشد تا یک فضای بایکوت و بیخبری در باره قیام علی مردان خان حاکم باشد؛ اما با گذشت بیش از 80 سال از قیام سال 1308 و اعدامهای آذرماه 1313، هنوز تلاش میشود تا دستهای دخیل در توطئه و آلوده به خون به دور از هرگونه سرزنشی در حاشیهای امن، خود را پنهان و مبرا از هر خطایی سازند.
به راستی چرا؟ دست چه کسانی در این کار دخیل بوده و قصد و انگیزه آنان چه بوده است؟
تو خود بخوان حدیث مفصل را...
نویسنده: آزاد مردان بختیاری
نظرات شما عزیزان: