کتاب « خاطرات و سفرنامه ميرزا اما ن الله خان بختياري» که تصويري از دوران تاريخي مشروطه ايران را به نمايش مي گذارد به زودي با پيگيري ها و كوشش بي وقفه آقاي حسين چراغيان بختياري چاپ مي شود
ميرزا امان الله خان مدمليل يکي از بزرگان و معتمدان طايفه « مدمليل» که به گوه تاريخ يکي از کهن ترين طوايف بختياري است . در سال 1323 ه.ق. براي وصول 64000 تومان طلب دامداران و جلابداران بختياري روانه تهران گرديد. پيش تر جلابداران پس از طي 30 منزل حدود سي هزار راس گوسفند را به کشتارگاه و صنف قصابان تهران فروخته بودند اما در مقابل ريالي دريافت نکرده و با وعده سرخرمن به اوطان خود بازگشتند. ميرزا که مردي کاردان , لايق , مجاب گر و شجاع بود ماموريت يافت به تهران رهسپار گردد و طلب وصول نمايد. در تهران با ساختار و سازمان اداري فاسدي روبرو گشت که به جاي تکريم ارباب رجوع و پاسخگويي به وي , او را دست به سر کرده به اين سوي و آن سوي سرگردان مي فرستاد و انجام کار را به آينده موکول مي کرد.با همه سرسختي و تلاشي که ميرزا داشت کار وصول طلب بيش از سه سال به درازا کشيد. اين سالها مقارن و مصادف با حوادث مشروطيت و به توپ بستن مجلس بوده است . ميرزا امان الله که به يک جامعه ايلياتي تعلق داشت و سبک و شيوه آن زندگي با خاطره نويسي بيگانه بود , به واسطه هوش , ذکاوت و درک و فهم بالايي که داشت , براي ماندگار کردن حوادث اين دوره پرالتهاب دست به ابتکاري زيبا زد و آن خاطره نويسي و ثبت و ضبظ حوادث آن دوره است.
اگر چه در خاطرات ميرزا به ويژه در بيان نقل قولها و معرفي اشخاص ايراد و اشکالاتي وجود دارد اما بطورکلي اين متن که از زبان يک شخص عادي مورد ظلم واقع شده و به همين دليل ناراضي , بيان شده حاوي ارزشهاي تاريخي زيادي است و بيانگر چند موضوع است:
1- نوع نگارش و نثر متن , استناد به آيات و احاديث و روايت تمثيل ها و داستانها بيانگر شخصيت پرمايه نويسنده , نوع نگاه و بينش بالاي وي مي باشد. وي که پرورش يافته مکتب خانه هاي قديمي و نوع تربيت ايلي است نمونه موفق و کارآمدي از آن را به نمايش مي گذارد. هدف تعليم و تربيت ايلي ايجاد و تقويت روحياتي مانند: جديت , سخت کوشي ، صداقت، شجاعت، جوانمردي, پهلواني , دين خواهي، وطن دوستي، زيرکي , آزاد منشي , غرور , عزت نفس بالا , آزادمنشي , مهرباني , خوش قلبي و درستکاري است . اين متن به خوبي آشکار مي سازد که ميرزا همه اين ويژگي ها را داشته است
2- خاطرات ميرزا امان الله ؛ سند روشن و محکمي است که فساد اداري دوران قاجار و بي کفايتي و بي لياقتي کارگزاران و عمال وي را بر ملا و آشکارمي کند. وي به عنوان يک فرد عشايري , تمام پيدا و پنهان ماهيت سازمان اداري و عملکرد کارگزاران آن را با همه وجود لمس کرد و با چشم خود ديد که چگونه گرگها در جلد ميش قرار گرفته و سوداي حل و فصل امور مردم را درسر مي پرورانند. شايد اگر سازمان اداري قاجار و کارگزاران آن مي دانستند که ستمي که بر ميرزا و هم ولايتي هايش مي رود , ثبت و ضبط مي شود, در همان روزهاي اول کار وي را به انجام مي رسانيدند تا کوس رسوايي آنها گوش نسلهاي بعد را آزار ندهد و تصوير ناخوشايندي از آنان در ذهنشان نقش نبندد. الحق ميرزا چه زيبا فساد و از هم گسيختگي اداري آن را دوره توصيف مي کند. آنطور که در جايي مي نويسد: « [تا] امروز كه يوم جمعه چهاردهم ربيع الثاني[است] سيصد و شصت و شش پاكت نامه به مجلس شوراي ملي وتمام وزارت خانه ها داده ام. چهل پاكت نامه به اتابك اعظم نخست وزير، سي پاكت نامه به شاهزاده فرمانفرما و پانزده دست خط از عليحضرت همايوني گرفتم و دوازده پاكت نامه به آيت الله سيد عبدالله بهبهاني و... دادم و جواب گرفتم و با وجود همه اين دست خط ها هيچ كس نبود يكي از اينها را اجرا كند.»
3- متن خاطرات ميرزا حقيقت ديگري را نيز بازگو مي کند و آن شرايط و وضعيت اسفباري است که بعد از مشروطيت بر کشور حاکم مي شود. گويا عده اي از جمله شاه , دربار و طرفداران آن به عمد کوشش مي کردند تا چنان کشور نابسامان و دچار هرج و مرج گردد تا مردم از دوران استبداد به نيکي ياد کنند و از مشروط و مشروط خواهي ناميد و سرخورده شوند و دست بکشند.
4- اين متن ناکارآمدي و بي کفايتي نظام خان سالاري را نيز روايت مي کند. زيرا اولاً خوانين حرکت و اقدام جدي براي طلب وصول افراد تحت سرپرستي خود , نشان ندادند. دوماً هنگام وصول طلب به ناحق حاصل دسترنج دمداران را از آنها ربودند و عده اي عشاير را که از کار خوانين متعجب , سرگشته و درمانده شده بودند , بدون حتي داشتن هزينه سفر و بازگشت به خانه هاشان به حال خود رها کردند