سفارش فردوسی به پاسداری از نوروز و جشنها و آداب و رسوم ملی ایران :
پادشاهی دارای - داراب چهارده سال بود
بیارید این آتش زردشت بگیرد همان زند و اوستا بمشت
نگه دارد این فال جشن سده همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسبی بماند کین دین گشتاسبی
مهان را به مه دارد و که به که بود دین فروزنده و روزبه
در داستان فرود سیاوش
همه ساله بخت تو پیروز باد همه روزگار تو نوروز باد
داستان بیژن و منیژه
که خسرو بهر کار پیروز باد
همه روزگارش چو نوروز باد
پادشاه کی قباد
نهاد اندر آن مرز آتشکده
بزرگی بنوروز و جشن سده
مداین پی افگند جای کیان
پراگنده بسیار سود و زیان
از اهواز تا پارس یک شارستان
بکرد و برآورد بیمارستان
اران خواند آن شارستان را قباد
که تازی کنون نام حلوان نهاد
گشادند هر جای رودی ز آب
زمین شد پر از جای آرام و خواب
پادشاهی خسرو پرویز:
من از تخمهٔ نامور آرشم
چو جنگ آورم آتش سرکشم
ابا فر و با برز و پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
پادشاهی شیرویه:
روان تو را دادگر یار باد
سر بد سگالان نگونسار باد
به یزدان و نام تو ای شهریار
به نوروز و مهر و بخرم بهار
که گر دست من زین سپس نیز رود
بساید مبادا به من بر درود
پادشاهی یزدگرد:
چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار
گذر یافتندی به اروند رود
نماندی برین بوم بر تار و پود
هم آتش به مردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده
بیاید یکی موبدی با گروه
ز گاه شمیران و از را به کوه
به دیدار پیران و فرهنگیان
بزرگان که باشند زان انجمن
همانا بران راغ و کوه بلند
ز ترک و ز تازی نیاید گزند
بیارد نبشته بخواند به بانگ
به یک روی بر نام یزدان پاک
کزویست امید وزو ترس و باک
دگر پیکرش افسر و چهر ما
زمین بارور گشته از مهر ما
به نوروز و مهر آن هم آراستست
دو جشن بزرگست و با خواستست
درود جهان بر کم آزار مرد
کسی کو ز دیهیم ما یاد کرد.....
نظرات شما عزیزان: